محرم رفت......
و اینک صفر....
جوابشان را گرفتند
آنهایی که "ان قلت" به امر خدایشان میکردند ..!
قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ
وَنُقَدِّسُ لَکَ ؟
انسان را میگفتند .. !
میدیدند .. اما باورکن نه تا اینجایش را ..!
شرط میبندم تورا ندیده بودند آنهایی که تسبیح و تقدیسشان را به رخ
خدا میکشیدند .. !
ای دلیل دهن پر کن خدا ..!
ای مصحف ورق ورق ..!
این تو ومعرکه تو بود که معنا کرد "إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُون" را ..
ابراهیم که باشی ، همین که امر خدایت را اجابت کنی کافیست ..
دیگر نیازی نیست کار به جای باریک بکشد ..
اما حسین (بخوان دردانه خدا) که شدی باید تا تهش را بروی !
دیگر کار به نبریدن تیزی تمام نمیشود !
اینجا وقتی جوشن قاسمت میشود "وان یکاد"زینب..
ودست عبدالله سپر تو!
وقتی داغ برادر کمرت را شکست..
وقتی علی اکبرت را بعد از نبرد رشید تر یافتی !
و علی اصغرت هم اذن میدان خواست و تو اجابتش کردی !
اسب های تازه تعل را می آورند ..
تازه کار باید به درازا بکشد . . .
آقای من !
بد همراهی بودم !؟
حقش را بجا نیاوردم ..!؟
یادت می آید ؟
به دنیا که آمده بودم
فکر میکردند گریه ام بی تو آرام میشود ..
گریه با سرشتمان آغشته بود
از همان ابتدا
.
.
.
از روزی که محسنمان را بی هوا زدند ..
از همان شبی که مادرمان را کشتند و خاک کردیم .
از همان صبحی که پدرمان را کشتندو خاک کردیم..
از همان عصری که برادرمان را کشتند و خاک کردیم .
حسین جان !
تو راهم کشتند ..
اما شرمنده که نتوانستیم تورا ...
رفتن تو میزند آذر به خیلی چیز ها ..
زل زده از روی تل ، خواهر به خیلی چیز ها ..
گفتی ابن الحیدرم ، آخر نمیدانی مگر
میشود حب علی منجر به خیلی چیز ها ..
دیده جای خالیت را آن سوار و دوخته
چشم بر گهواره ،بر معجر ، به خیلی چیز ها ..
تیر را ، روی پیشانی ، زجای مهر خون جاری شده
سنگ دارد میزند لشگر به خیلی چیز ها ..
آنطرف از دور دیدم سارقی کرده کمین
چشم دارد او به انگشتر ، به خیلی چیز ها ..
جا گرفته روی سینه آن سگ حار از قفا
میزند هی ضربه بر حنجر ، به خیلی چیز ها ..
داخل گودال .. حالش را رعایت میکنیم
چون که حساس است یک مادر به خیلی چیز ها ..
منبع :http://ehsan876.blogfa.com
:: برچسبها:
خداحافظ محرم,